ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

شرح حال این روزهای ستایش

بلبلم گل دخترم تاج سرم یکی یه دونه ام گل تو خونه ام مثل یه گل وای می ایستاد یه جا هر ژستی که می گفتم می گرفت تا ازش عکس بگیرم !!!!!!!!! البته به زور !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!               از سرکار که رسیدم خونه مدام گفتی ایات ایات منم آوردمت حیاط و سریع با نازنین  عکس گرفتم ازتون.         بالاخره آشپزخونه خالی شد صبح روز پنجشنبه 25 خرداد 91 کابینتامونو آوردن         یک روز از روزهای آخر خرداد تو حیاط با دوستات الهی عزیزم که یه دختر تو دوستات نیستو همه پسرن از سمت راست ...
24 فروردين 1392

روز بعد از 18 روز تعطیلی

ستایش نازم خوشگل مامان امروز بعد از ١٨ روز تعطیلات با هم بودن اومدم سرکار از روز قبل که دیدی دارم غذا میریزم تو ظرف گفتی فردا میری سرکار گفتم بله گفتی پس زود بیایا منم میرم پیش مامان جون تا تو بیای مواظب خودت باشی گفتم دوست داری نرم سرکار گفتی برو ولی زود زود زود بیا الهی قربونت برم الان که سرکارم چقدر احساس دلتنگی می کنم بعد از ظهر هم از دکتر کرامتی وقت گرفتم ببرمت پیشش آخه یکم حال نداری و آبریزش بینی هم داری ببرمت تا زود خوب بشی خیلی هم دکتر دوست داری تا میگم آبله مرغونت خوب شده میگی نه هنوز یزله مونده خوب بشم عزیز دلم از خدا میخوام همیشه سلامت سلامت با...
17 فروردين 1392

عید سال 92

ناز گل من بهارم امسال عید بهتر از سال های قبل بیشتر بهمون خوش گذشت اما ستایشم امسال دقیقا ١ فروردین ٩٢ آبله مرغون گرفت وما روزهای اول شاهد دون دون شدن و قرمزی پوست دخملی بودیم روز اول فکر کردم پشه خورده ولی بعدش مامان جون که دید گفت آبله مرغون بردیم بیمارستان اطفال مفید و تایید کرد یکسری مراقبت ها بهمون گفت که انجام بدیم خدا رو شکر تا روز هشتم که می خواستیم بریم مسافرت خیلی بهتر شدی و روز هشتم فروردین من و گلی دختر و بابا مهدی رفتیم یزد خیلی هم بهمون خوش گذشت. ...
17 فروردين 1392
1